روانشناسی فروشندگی

روانشناسی فروشندگی یکی از مواردی است که که باید حتما به اون دقت کنید چون این روانشناسی فروشندگی اگه در جهت مثبت ازش استفاده بشه ما دیگه نا خود آگاه جوری رفتار میکنیم که مشتری جذب ما میشه این مورد فقط با ساخت باورهای درست ایجاد میشه باهم یکی یکی میخوایم بررسی کنیم که چه باورهایی باید بسازیم

باور اول روانشناسی فروشندگی

همه ی ما شنیدیم که باید به مشتری لبخند بزنیم باید با مشتری خوب برخورد کنیم باید تحویلش بگیریم باید مراحل فروش را دقیق و یک به یک انجام بدیم. ولی کو عمل؟ عمل نمیکنیم چرا؟ واقعا چرا عمل نمیکنیم؟ به خاطر همین باور! یکی از باورهایی که خیلی باعث میشه اوضاع ما رو به هم بریزه اینکه ما باورمون اینکه این تکنیکها فقط یه سری داستانه. الکیه! جواب نمیده. من تست کردم جواب نمیده. و هزار تا از این باورها که همش مربوط میشه به اینکه ما باور نداریم با انجام این تکنیکها میشه فروش را بیشتر کرد جوابی که من برای شما دارم چیه؟ آره صد در صد حق با شماست یه چیزی که من خیلی بهش رسیدم اینکه همه ی ما تا زمانی که به یه چیزی نرسیم هیچ فایده ای نداره انجام دادنش فرض کنید که به شما گفتن برو اون لوله آبو عوض کن چون هوا سرده ممکن یخ بزنه و بترکه. خیلی از ما ها چه جوری رفتار میکنیم؟ میگیم که اشکالی نداره حالا که داره کار میده حالا که کارمونو راه میندازه. کجا این حرف به دردش میخوره؟ کجا بهش میرسیم؟ اونجایی که لوله ترکیده وسط زمستونم هست روز جمعه ام باشه و هیچ مغازه ای باز نباشه. اونجا درک میکنیم که چی شده واقعا! تا وقتی که شما باور داشته باشید که ما هرطور رفتار کنیم تاثیری توی پول درآوردن ما نداره تا وقتی که باور داشته باشیم که این کارا فایده نداره ما سطلمون یه اندازه اس حالا هرکاری ام بکنم باز همون آشه و همون کاسه. این باورهاست که حسابی کار ما رو به هم میریزه. همین که آگاه بشین به این قضیه اگه واقعا بخواین که تغیر کنید مطمئنا این راهو ادامه میدیم

باور دوم روانشناسی فروشندگی

یکی دیگه از باورهایی که ما باید بهش دقت کنیم اینکه واقعا برای ما مشتری هست. چیزی که توی ذهن ما هست چیه؟ چیزیه که از بقیه شنیدیم چیزیه که بقیه زیاد توی گوشمون تکرار کردن. بین فروشنده ها چی میگذره؟ همش نا خواسته میگن همش میگن مشتری نیست اوضاع مالی خرابه مشتری نیست اوضاع اقتصادی افتضاحه دلار اینقدر رفته بالا فلان جنس گرون شده قدرت خرید مردم کم شده. این حرفا درسته منم منکرش نیستم ولی قانون این دنیا اینکه شما به هر چیزی توجه کنید اون موضوع رو بیشتر میکنید توجه ما مثل ذره بین میمونه. مثل یه چاقو که هم میتونه توی جراحی کاربرد داشته باشه و جون یه انسانو نجات بده و همینطور میتونه جون یه انسانو بگیره. توجه ما به هر چیزی باشه یعنی اونو توی زندگی مون بیشتر میکنیم. این دنیا هم توش میتونه برای تو پر از مشتری باشه مثل این همه کسب و کاری که دم مغازه هاشون صف میکشن و همینطور میتونه به این صورت باشه که مشتری برات نباشه دخل و خرجت به هم نخونه و موردهایی شبیه به این. این با خودته که به کدوم توجه کنی چه جوری توجه میکنیم بهش با حرف زدن با فکر کردن وقتی شما به همکارت به مشتریت به دوست به خانواده ات میگی که مشتری نیست بازار خرابه اوضاع اینجوریه فقط داری فقر بیشترو به زندگیت دعوت میکنی فقط داری بدبختیو به زندگیت وارد میکنی اون ذره بین خورشید پشتشه شدیدم میتابه فقط باعث میشه که تو آتیش به مالت بزنی را درستش چیه؟ اینکه شروع کنی آگاهانه باورهای این شکلیتو تغیر بدی چه جوری؟ دنبال الگوهایی بگردی که کار و کاسبی تو رو دارن و خیلی براشون مشتری هست مثلا بگی که فلانی ام مثل من توی همین کاره ولی خوب داره سود میکنه خوب براش مشتری مرتب میاد. شروع کنی آگاهانه بگردی دنبال کسایی که همین الان پول رو پول میذارن و اوضاعشون روز به روز بهتر میشه. اینا باوراتو تکون میده اینا چشماتو باز میکنه اینا باعث میشه که تو خودتو از یه سری آدم که نمیتونن شلوارشونو بکشن بالا و طلبکار دولتن طلبکار همه هستن و همه رو عامل بدبختی شون میدونن الا خودشونا تو وقتی روی باورات کار کنی از اینجا جدا میشی.

روانشناسی فروشندگی

باور سوم روانشناسی فروشندگی

یکی از چیزهایی که به نظرم خیلی باعث میشه ما عقب بمونیم اینکه دنبال چه جوری بودن هستیم. مثلا خیلی وقتها شده که ما روی ذهنمون کار میکنیم حالا این کار کردن روی ذهن الزما اینجوری نیست که بشینیم بگیم مشتری هستا مثلا یه دوستی بهمون زنگ میزنه که قبلا اوضاع مالی بدی داشت بهمون میگه کجایی میگی شما که دم مغازه ام میاد دم مغازه و میبینی که ماشینش یه تالیسمان خوشگله سوارت میکنه و باهم میرید یه دوری میزنید و واست میگه که چه جوری اوضاعش خوب شدا چی کارا کرده این چن ساله و چیزهای شبیه به این. اینجا چی میشه؟ اتفاقی که میوفته اینکه شما خود به خود توجه میکنی به ثروت. چه جوری؟ به این فکر میکنی که قبلا اینم مثل خودت بودا. به این فکر میکنی که یه زمانی اوضاعش بد بود در حدی که شاید یه تایمهایی از تو پول قرض میگرفت در حدی که شاید مجبور میشد کفشهای پاره بپوشه حالا همون آدم شده کسی که دستش به دهنش که میرسه هیچ اونقدر مال داره که تا سه نسل بعدشم میتونن آقا وار زندگی کنند. این توجه کردن میشه کار کردن روی باور. خب داشتم میگفتم مثلا شما روی باورهاتون کار کردین فردای اون روزی که دوستتون رو دیدین به این فک میکنید که منم باید مثل اون بشم اگه اون تونسته منم میتونم بعد به شما ایده میرسه که برو فلان کارو بکن. مثلا شما مغازه لوازم خونگی دارین بعد بهت ایده میرسه که برو با محضر دارها ببند که اگه کسی اومد توی محضر شما عقد کنه بهش این نامه رو بده که توی این نامه مثلا یه کاتالوگه و یه کوپن تخفیفه. تو بهت این ایده رسیده و اینکه حالا چه جوری عمل کنی خودش خیلی مهمه. خیلیا چی میگن؟ میگن به فرض که من این کارو کردم بعدش چی؟ یا چی میگن دیگه؟ میگن که اصن محضردارا قبول نمیکنند. یا مثلا اونقدر گرگ گرسنه توی بازار هست که این ایده ها رو قبلا قورت دادن. و هزارتا بهونه ی دیگه که ذهن میاره. اینجا آدما دو دسته میشن یه سری ها عمل نمیکنند و همون آدم یه لا قبایی که بودن میمونن و یه سری ها عمل میکنند میرن توی دلش میگن چی؟ میگن خدایا تو به من این ایده رو رسوندی به عقل ناقص من که چیزی نمیرسه ولی میدونم که تو خدایی تو چیزی رو میبینی که من نمیبینم و میرن جلو و اون ایده رو عملی میکنند. و همینطو ر ایده های بعدی رو سریع عملی میکنند و بعد میشن اونکه چن سال بعد پشت یه پورشه خوشگل نشسته.

روانشناسی فروشندگی

کلام آخر

بهت توصیه میکنم که روی باورهات کار کنی و اون ایده هایی که بهت رسید رو مثل برق و باد عملی کنی و بری توی دلش. مطمئن باش تو چیزهایی زیادی هست که نمیدونی و اون خدایی که بلده میدونه کجا و چه جوری تو رو به اونی که میخوای برسونه بهت توصیه میکنم حتما درس اول محصول آموزش فروشندگی رو که به صورت رایگان روی سایت قرار داده شده رو ببینی و دوم اینکه حتما مقاله ویژگی های یک فروشنده خوب بخونی منتظر شنیدن نظرات قشنگتون توی بخش نظرات هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست