پیگیری در فروش

پیگیری در فروش یعنی اینکه مشتری را ول نکنیم به حال خودش. در عین حالم نچسبیم بهش. اینکه چه جوری ما به این قضیه برسیم و این تعادل رو برقرار کنیم نیاز داره به هنر. نیاز داره به اینکه ما واقعا توی این قضیه حرفه ای شده باشیم چون کمی آسون گرفتن باعث تبدیل شدن به یک مزاحم برای مشتری میشه و از اون طرف هم سفت گرفتن به مشتری باعث میشه که اون مشتری کلا دیگه جواب تلفن ما رو نده با من همراه باشید تا این موضوع رو هم باهم یاد بگیریم

پیگیری در فروش

گام اول پیگیری در فروش

اولین موردی که ما باید در پیگیری فروش یاد بگیریم اینکه ما دنبال مشتری باشیم ولی بهش نچسبیم مثلا چند ماه پیش برای خرید لباس رفتیم سراغ یه لباس فروشی؛ تهشو واستون همین اول میگم اونی که ما میخواستیم رو نداشت ولی صاحب مغازه ول کن نبود تا دم ماشین بهون آدرس اون یکی شعبه شون رو داد. پس حواسمون باید باشه به اینکه از این فروشنده ها نشیم

گام دوم پیگیری در فروش

دومین مورد اینکه ما به مشتری پیشنهاد خرید دادیم قبول نکرد بعدش اگه محصول آموزش فروشندگی رو دیده باشید بهش میگیم که خب اشکال نداره اگه تا فلان ساعت از ما خریدی ما براتون این مورد رو هم به صورت رایگان در نظر میگیریم مثلا اونی که کت و شلوار میفروشه میتونه بگه اگه از ما اگه تا ساعت هشت شب سه شنبه خریدتو قطعی کردی ما بهت اشانتیون یه دونه عطر هم تقدیم میکنیم حالا از مشتری که اطلاعاتشو گرفتیم میخوایم روش پیگیری انجام بدیم چه جوری؟ تماس میگیریم میگیم سلام آقای مرادی مزاحم اوقات شریفتون که نشدم خواستم عرض کنم که شما که پیگیر خرید کت و شلوار هستید روی سایت ما یه مقاله امروز قرار گرفته که توش اشاره میکنه به پارچه هایی که اتو لباس رو بیشتر حفظ میکنند بهتون پیشنهاد میکنم حتما اونو بخونید و بعد بدون اینکه حرفی از خرید مشتری بزنید بهشون بگید که امری با بنده ندارید؟ و بعد قط کنید ما چی کار کردیم اینجا بهش گفتیم عزیزم ما اینقدر خوبیم که اصن شما رو تو مغذوریت قرار نمیدیم تازه بهت خدمتم میکنیم ولی با زبون بی زبونی هم بهش فهموندیم که منتظر خریدتم هستیما با اینکه لام تا کام حرف نزدیم تا روز سه شنبه که موعد تخفیف مشتری باشه بسته به زمانی که به مشتری دادیم چن باری با همین شیوه تماس میگیریم تا مشتری بالاخره لب باز کنه شاید توی تماس های آخر به خصوص تماس آخر نیاز باشه که اشاره مستقیم به خرید هم بکنیم

این ویدیو را در آپارات ببینید

گام سوم پیگیری در فروش

یکی از موردهای دیگه ای که نقش اساسی توی فروش ما داره اینکه ما باید حتما دیدگاه درستی نسبت به مشتری داشته باشیم بخوام واضح تر بگم میگم باید ذهنمون خلوت تر باشه بارها گفتم که ما باید باورهای مناسب فروش رو بذاریم کنار تکنیک ها. تا اینجای کار خوب تکنیک ها رو یاد گرفتیم بهت پیشنهاد میکنم حتما مقاله ی بخونی توی اون بازم از این تکنیکها واست گفتم حالا میمونه قسمت باور و قاون جذب. اون چیزی که خیلی میتونه اثر گذار باشه اینکه ذهنمون چه قدر خلوته اون کسی که ذهنش مدام درگیر نا خواسته اس نمیتونه فروشنده موفقی بشه نمیتونه تمرکز کنه روی مشتری برای ایکه مشتری خوب پیگیری کنه ما باید اول ذهنمون رو متمرکز کنیم روی کار. بعدش شروع کنیم آروم آروم ساخت باورهای مناسب و بعد برسیم به قسمت عمل کردن به ایده ها. اون چیزی که اگه قرار باشه به عنوان کسی که سالها توی بازاریابی کار کرده بهتون میگم ؛ میگم که شما حتما باید از نظر احساس خوب اول حال دلتون خوب باشه و از قانون احساس خوب= اتفاقات خوب استفاده کنید و بعد اون ایده هایی که توی طول روز بهت میرسه سریع بهش عمل کنی.

پیگیری در فروش

از عمل به ایده ها تا پیگیری در فروش

یعنی چی عمل به ایده ها؟ مثلا شما کارت لباس فروشیه بهت ایده میرسه که اگه شما هودی هاتون رو بذاری پشت ویترین مشتری رو توی این تایم از سال راحتر جذب میکنی. توی باید این ایده رو بهش عمل کنی شایدم نتیجه ای نده ولی تو باید به این ایده عمل کنی تا ایده بعدی بهت برسه این تنها راهشه یادت باشه اگه قرار بود به اون ایده عمل نکنی هیچ وقت اون ایده بهت گفته نمیشد.

احساس خوب = اتفاقات خوب

گام بعدی استفاده از قانون احساس خوب = اتفاقات خوب قبل از اینکه بقیه مقاله رو بخونی باید این تمرین رو انجام بدی تمرین چیه؟

بشین فکر کن به اینکه شما چه زمان هایی بوده که احساساتت بد بوده و اتفاقات بد واست افتاده و حالت دوم که چه زمان هایی بوده که احساسات خوب بود و پشت هم اتفاقات خوب واست افتاده مثلا حالت بد بوده چون دیرت شده و بعد پشت سر هم انگار خدا یکی یکی داره چراغا رو واسه ی تو قرمز میکنه تو چی میبنی ؟ احساست بده عجله ام داری میبینی که تا میرسی به چراغ تا قبل از تو هم سبزه تا تو رو میبینه زرد میشه تا تو میرسی کلا قرمز میشه این میشه یه نمونه.

پیگیری در فروش

احساسات شمشیر دو لبه

این احساس خوب = اتفاقات خوب راهنمای ماست اگه یکمی فکر کنید میبینید که این روالی که منطقی ترین روال ممکنه اولا که تجربه های ما اونقدر هست که ما همه مون این قضیه رو تجربه کرده باشیم دوما اصن اگه به نظرتون چرا خدا احساسات رو توی وجود ما قرار داده؟ ما قلب داریم عقل داریم برای اینکه تصمیم درست بگیریم زبون داریم واسه ارتباط برقرار کردن. ولی این احساسات به چه دردی میخوره پس؟ احساسات ما هدیه خداست توی وجود ما. احساسات حکم یه قطبنما رو داره واسه ی ما که بهمون نشون میده که ما داریم درست میریم یا فلط. اگه احساسمون خوبه و از ته دلمون احساس آرامش داریم یعنی اینکه ما توی مسیر درستی هستیم یعنی ما داریم به سمت هدفهامون میریم یعنی اینکه ما گازشو گرفتیم روی جاده آسفالت صاف درایم میریم جلو و اگه احساس مون بد باشه نشون میده که اوضاع خرابه نشون میده که ما از مسیر خارج شدیم نشون میده که باید زود برگردیم.این کل داستان احساساته. وقتی میبینی کاری به دلت نیس انجامش نده چون حسابی کار میریزه به هم. چون حسابی کارت گره میخوره جلوتر. چون ممکن با سر بزننت زمین کلی آدم هستن که توی همین شرایط از سر حس بد برای اینکه طمع کردن ( طمع هم یه احساس بده که خیلی باید روش ریز بشی تا بشناسیش) خونه و زندگی شون رو فروختن و دلار خریدن و بعد که دلار اومد پایین همه چی شونو رو باختن. در مقابلش کلی آدم بودن که وضعشون بد بوده ولی بهشون ایده رسیده که بیا برو با این پولی که داری توی فلان جا مغازه بزن با خودت میگی خب اینجا که اصن ارزشی نداره رفت و آمدی نیس که کسی از من بخره و لی این ایده از سر حس خوب: تاکید میکنم از سر حس خوب به دلت افتاده و بعد تو میری اون مغازه رو میزنی دو ماه بعدش یهو یه طرحی اونجا میشه که ملت میریزن اونجا؛ جوری که اصن فکرشم نمیکنی و خیلی ساده اون مغازه ای که تو خریدی ارزشش یه شبه چندین برابر میشه و کلی هم فروش میکنی این کل داستان احساساته.

کلام آخر

بهت پشنهاد میکنم حتما ویدیو درس اول محصول آموزش فروشندگی رو که به صورت رایگان روی سایت قرار داده شده رو مطالعه کنی و توی بخش نظرات اگه سوالی داشتی یا موردی بود حتما بهمون بگی منتظر شنیدن خبرهای موفقیت تون هستم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست