چگونه مشتری را راضی کنیم

چگونه مشتری را راضی به خرید کنیم یک جواب ساده دارد و اون هم احساس خوب داشتنه ولی اینکه چرا این جواب رو به این سوال میدم و چی میشه که ما یه همچین جوابی به این سوال میدم موضوعی که میخوایم باهم توی این مقاله باهم در موردش صحبت کنیم

اولین پاسخ به سوال چگونه مشتری را راضی کنیم

من سعی میکنم اول از همه براتون یکمی از تکنیک های فروش و بازاریابی بگم و بعد میرم سراغ قانون جذب که اصل داستانه! اولین جوابی که من به این سوال میدم اینکه مشتری باید به شما اعتماد کنه اعتماد سازی برای مشتری نصف طی کردن مسیره. یه کتاب فوق العاده توی زمینه ی بازاریابی هست با عنوان بازاریان دروغگو ان. این کتاب به نظرم بی نظیره. ایده ای که توی این کتاب مطرح میشه اینکه مشتری به شما اعتماد نداره و پیش فرض ذهنیش اینکه شما میخواین کلاه سرش بذارین و نسبت به شما حسابی گارد داره. این اعتماد سازی برای شما نصف طی کردن مسیره. اگه بخوایم توی مسیر صداقت بریم جلو که پیشنهاد من همیشه همین مسیره؛ اگه برای کسی کار میکنید و حقوق ثابت میگیرید حتما این موضوع رو به مشتری یه جوری بگید بهش بفهمون که تو دوستش هستی فرقی نمیکنه که شما صاحب مغازه هستی یا کارمند

باید یه چیزیو به مشتری بفهمونی که:

من دنبال اینم که تو سود کنی و منم سود کنم

من دنبال اینم که تو راضی باشی و بازم از من خرید کنی و مشتری ثابتم بشی

من دنبال اینم که تو مشتری از من بخری و اونقدر راضی باشی که منو به بقیه معرفی کنی

دومین پاسخ به سوال چگونه مشتری را راضی کنیم

دومین جواب تکنیکی که من به این سوال میدم اینکه مشتری ذهنش درگیره مشتری درگیر پول توی جیبشه که به اندازه ی خرجهاش نیست درگیر بچه اشه که الان توی خونه اس درگیره کارشه که الان دیرش شده همیشه مشتری ذهنش درگیره و با وجود تلفن های همراهی که الان هست که هر لحظه داره نوتفیلکشن میخوره مرتب درگیری ذهنی داره حالا همه ی اینا به کنار میاد پیش ما به عنوان فروشنده و ما هم تازه ذهنش بیشتر درگیر میکنیم چه جوری؟ با بلد نبودن فروشندگی:

با بلد نبودن نیاز سنجی

با بلد نبودن پیشنهاد دادن گزینه های محدود

چی کار باید بکنیم مشتری را اول باید خوب نیاز سنجی کنید دوم اینکه بهش نهایتا سه تا گزینه پیشنهاد بدی که درگیری ذهنی رو به حداقل برسونی به خصوص اگه بیشتر مشتری های شما خانوم هستن که دیگه این حسابی برای شما شاهکار میکنه چون خانومها معمولا بیشترشون مرددن همیشه توی تصمیم گیری بنا به جایگاهی که توی خانواده دارن و یا هر دلیل دیگه ای. شما باید با سوالات خوب اول خوب نیاز سنجی کنی و دوم اینکه بهش سه تا گزینه بهش پیشنهاد میدی که بیشترین تطابق رو با نیاز اون مشتری داره.

سومین پاسخ به چگونه مشتری را راضی کنیم

سومین جوابی که من به این سوال میدم اینکه دیگه وارد قانون جذب میشم تا الان هزار بار گفتم هزاران بار دیگه ام میگم من تا زمانی که از قانون جذب استفاده نکردم نتونستم از لحاظ مالی رشد کنم. چرا گفتم اول کار احساس خوب جواب این سوال؟ یکم بهش فک کنید بذارین واضح تر بگم واست. به نظرت خدایی که ما رو آفریده چه نیازی بود که توی وجود ما احساس قرار بده؟ چرا باید یه چیزی توی وجود ما باشه که وقتی یه اتفاق خوب میوفته اون احساسه خوب بشه و وقتی یه اتفاق بد میوفته اون احساس بد بشه؟ دوستان احساس برای ما حکم یه قطب نماست. این قطب نما به ما میگه که توی مسیر درستی هستیم یا غلط. دیدی یه سری روزها هست که پشت سر هم بد میاریم؟ مثلا میایم بیرون از خونه بعد مثلا ماشین رد میشه آب میپاشه به لباسمون. با هزار داستان خودمون رو میرسیونیم به فلان قرار میبینم که مدیر اون شرکت نیمده و تا ظهرم نمیاد. تا ظهر صبر میکنیم بعد میادا و همون اول کار باهم به توافق نمیرسیم. اینا همش از همون احساسه بد اول صبح شکل گرفته. یه قانون کلی وجود داره احساس خوب= اتفاقات خوب و همینطور برعکسش هم صادقه.

چگونه مشتری را راضی کنیم

منطق یا دل؟

این قطب نما رو اگه بهش گوش کنیم یعنی یه جورایی به دلمون رو به خدا پسپاریم شاید یه سری چزهایی پیش بیاد که هیچ منطقی قبول نکنه که اون کار درسته ولی شما دلی اون راهو میرید جلو و بعد میبینید که چه قدر قشنگ اون ایده جواب داد این اتفاق در حالی افتاد که شما هیچ جوره منطقی نبود براتون که اون کارو انجام بدید و این همون چیزیه که ما داریم در موردش صحبت میکنیم

چگونه مشتری را راضی کنیم

باور و جواب به سوال چگونه مشتری را راضی کنیم

خیلی وقتها شده که ما میخوایم یه جور دیگه رفتار کنیم با مشتری ولی بعد از یکی دو روز دوباره برمیگردیم به حالت قبلی. دلیلش چیه؟ مثلا شما یه مقاله میخونید که باید به مشتری وقتی وارد مغازه میشه بهش لبخند بزنید شما یکی دو روز این کارو انجام میدید ولی بعد از چند روز دوباره مثل قبل رفتار میکنید دلیلشم نمیفهمید که چرا اینجوری میشه؟ چون یه سری باورها توی ذهن ماست که اینا از بچگی بوده و دقیقا بر اساس همونام ما داریم میریم جلو. باور چیه؟ باور منطق ذهن ماست باور همونی که شما وقتی میخواین توی زمینه فروشندگی آموزش ببینید اولین چیزی که شاید به ذهن شما میرسه اینکه فروشندگی رو باید توی بازار یاد گرفت و این میشه همون باور ذهنی. اگه شما اینجایین چون اون باور یه ذره تکون خورده که ما نیاز داریم به کار کردن روی خودمون. باور چیه؟ باور یه فکری که هزاران یا شاید میلیون ها بار تکرار شده. ماها از بچگی با یه سری باورها بزرگ شدیم مثلا وقتی کوچیک بودیم وقتی میدیدم یه نفری وضع مالیش خوبه و بعد به بابامون میگفتیم که چرا بابا تو وضعت خوب نیست؟ چرا تو از اون ماشین خوشگلا نداری؟ بابای ما یه سری جوابها بمون میدادن شاید یکیش این بود که اونی که الان وضعش خوبه یعنی مال یکی رو خورده. چه قدر ما اینو دیدیم توی تلویزیون؟ همیشه توی فیلما اونی که وضعش خوبه به احتمال نود و نه درصد آدم بدیه. قاچاقچیه! دزده! و اونی که فقیره همونی که آدم با ایمانیه. این منطق توی ذهن ما هک شده و ما حالا میخوایم از لحاظ مالی پیشرفت کنیم ولی منطق ذهن ما میگه که ببین اگه تو پولدار شی آدم بدی میشی مال مردم باید بخوری تا به اونجا برسی و چی میشه؟ شما یا اون پولدار نمیشید و آدم خوبی میمونید و یا باید بشین دزد و پولدار بشین چون منطق ذهن شما اینه. از اونجایی که ما آدم خوب بودن برامون اولویت داره همیشه فقیر میمونیم و این میشه اوضاع و احوال ما! راهکار چیه؟ اگه بخوایم رشد کنیم باید منطق ذهن رو تغیر بدیم مثلا الگو بیاریم برای خودمون که فلانی هست که هم ایمان داره و هم الان خیلی ثروتمنده. از راه حلال رسیده به این جایگاهی که داره. این الگو برداری اگه تکرار بشه حسابی میتونه دنیا ما رو جا به جا کنه

کلام آخر

بهت پیشنهاد میکنم حتما درس اول محصول آموزش فروشندگی رو که به صورت رایگان روی سایت قرار داده شده رو ببینی و مقاله ویژگی های یک فروشنده خوب از دست ندی منتظر شنیدن نظرات شما در بخش نظرات هستم….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست