روانشناسی یونگ

روانشناسی یونگ یک روانشناسی جدید است که اگر ما طبق این روانشناسی پیش بریم و تئوری انتخاب را یاد بگیریم می توانیم راحتر به خواسته ها و روابط عالی خود برسیم اگر شما دوست دارید بدانید این روانشناسی چه نظریه هایی دارد پیشنهاد می کنم با من تا پایان این مقاله همراه باشید

از روانشناسی یونگ تا نیاز ما به روانشناسی جدید

به فرض شما می توانستید از مردم سراسر دنیا ،از آ«هایی که بیمار ،گرسنه و فقیر نیستند و ظاهرا از امکانات بسیاری برای زندگی کردن برخوردارند بخواهید صادقانه به این سوال پاسخ بدهید :(حالتان چطور است؟)میلیون ها نفر خواهند گفت:(بدبخت و بیچاره ام)و اگر بپرسید :(چرا؟)اغلب آ«ها دیگران را برای بدبختی خود سرزنش می کنند :معشوق ،زن ،شوهر،بچه،پدر ،مادر ،معلم،شاگرد ،همکاران و…..به سختی می توان آدمی پیدا کرد که این جمله هارا نشنیده باشد :(دیوانه ام کردی …این واقعا ناراحتم می کند …اصلا برایت مهم نیست که من چه احساسی دارم ؟آنقدر مرا عصبانی می کنی که چیزها ی پیش پا افتاده را هم نمی بینم )به ذهن این آدم ها هرگز خطور نمی کند که خود ،این راه را انتخاب کرده اند و خودشان عامل فلاکت و لدلختب اب هستند که از آن شکایت می کنند.

از روانشناسی یونگ تا تئوری انتخاب

تئوری انتخاب می گوید بنابر دلایل علمی تمام کارایی که انجام می دهیم از جمله همین احساس بدبختی و فلاکت را خودمان انتخاب می کنیم .دیگران نه می توانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت .

تمام آنچه می توانیم از آنها دریافت کنیم یا به آنها بدهیم اطلاعات است.اما اطلاعات به خودی خود نمی تواند احساس یا عملی را در ما ایجاد کند.اطلاعات وارد مغز ما می شود در آنجا پردازش می شود و آنگاه تصمیم می گیریم چه کار کنیم.ما تمام افکار و اعمالمان را مستقیم و تقریبا تمام را به طور غیر مستقیم انتخاب می کنیم .احساس شما ،هرچقدر که بد باشد و بخش زیادی از آنچه به هنگام درد در بدن رخ می دهد نتیجه غیر مستقیم اعمال یا افکاری است که انتخاب کرده اید یا در زندگی روزمره انتخاب می کنید.

آموزه اصلی تئوری انتخاب این است که ما بیش از حد تصورمان بر زندگی خود کنترل داریم .متاسفانه بخش زیادی از این کنترل ها موثر نیستند.برای نمونه شما انتخاب می کنید فریاد بکشید و تهدیدش کنید و در نتیجه اوضاع بدتر می شود نه بهتر .داشتن کنترل موثر به معنای این است که انتخاب بهتری بکنید تا شما را با فرزندتان و دیگران پیوند دهد.

بهترین راه آموختن تئوری انتخاب تمرکز بر دلایل انتخاب بدبختی های رایجی است که تصور می کنیم برای ما رخ داده است .وقتی افسرده ایم .معتقدیم کنترلی بر رنج و عذاب خود نداریم .یا خود را قرابنی به هم خوردن تعادل مواد شیمیایی مغز می دانیم و نیازمند داروهای اعصاب مانند فلوکستین هستیم تا تعادل شیمیایی بدن خود را دوباره بدست آوردیم این باور اندکی درست است.ما بر رنج و عذاب خود کنترل زیادی داریم و به ندرت قربانب وقایعی هستیم که در گذشته بر ما رفته است .مواد شیمیایی موجود در مغز ما برای اچه در هر لحظه انتخاب میکنیم طبیعی است .داروهای اعصاب ممکن است احساس بهتری در ما ایجاد کنند اما نمی توانند مشکلاتی را حل کنند که باعث انتخاب احساس بدبختی در ما شده اند.

تقریبا بذر تمام بدبختی های ما در سال های اولیه زندگی کاشته شده است زمانی که شروع به مراوده و تعامل با افرادی کرده ایم که نه تنها کشف کرده بودند چه چیزی برای خودشان درست است بلکه متاسفانه فکر می دانند چه چیزی برای ما نیز خوب است .مسلح به این کسف و به پیروی از سنت تخریبگری که برای هزاران سال بر تفکر ما حاکم بوده است این افراد احساس وظیفه می کیردند ما را به کاری مجبور سازند که به نظرشان دزست است.انتخاب ما برای چگونگی مقاومت در برابر آن فشار بزرگترین منبع ناراحتی و بدبختی است.

برای نیل به این اهداف نیازمند یک روانشناسی جدید هستیم تا کمکمان کند بیش از آنچه اکنون می توانیم انجام دهیم به یکدیگر نزدیک شویم .درک این روانشناسی باید آسان باشد تا بتوان آن را به هرفردی که می خواهد یاد بیگیرید آموزش داد وقتی ان را یادگرفتیم به کارگیری آن نیز آسان باشد.روانشناسی کنونی ما در این را ناموفق بوده است .ما نمی دانیم چطور بهتر از گذشته با یکدیگر به تفاهم برسیم.در حقیقت روانشناسی امروز بیشتر گرایش دارد ما را از هم جدا کند .برای نمونه در حوزه ازدواج به طور کاملا روشنی به کارگیری روانشناسی سنتی با شکست روبرو شده .

از روانشناسی یونگ تا روانشناسی کنترل بیرونی

من این روانشناسی جهانی را که به دلیل از بین بردن اختیار و آزادی شخصی روابط را تخریب می کند روانشناس کنترل بیرونی می نام.کنترل می تواند به نرمی نگاهی حاکی از عدم تایید به شدت تهدید به قتل باشد.هرچه که باشد تلاشی است برای مجبور ساختن ما در اقدام به کاری که شاید مایل به انجام آن نیستیم عملی کع در آخر این باور را در ما ایجاد می کند که دیگران واقعا می توانند وادارمان کنند به شکل خاصی رفتار یا احساس کنیم .این باور آزادی و اختیار شخصی مورد نیاز را سلب می ند.

فرضیه عملیاتی که روانشناسی کنترل بیرونی در جهان به کار می گیرد این است :افرادی را که کار خطایی انجام می دهند تنیبه کنید آنگاه آن ها کاری را انجام خواهند داد که ما می گوییم درست است سپس به آنها پاداش دهید و تشویقشان کنید در نتیجه آنها به انجام کاری که ما می خواهیم ادامه خواهند داد .این چهار چوب ذهنی بر اندیشه اکثر مردم روی کره رمین حاکم ست .دلیل شیوغ این نوع روانشناسی این است که دارندگان قدرت اعم از کارگزاران دولت والدین معلمان مدیران رهبران مذهبی ودیگر کسانی که درست و نادرست را تعیین می کنند به طور کامل این طرز فکر را حمایت می کنند این روانشناسی چنان گسترش یافته است که تمامی جنبه های زندگی مارا فراگرفته است و شادمانی سلامت زندگی زناشویی خانواده توانایی آموختن و تمایل به کار با کیفیت را تخریب می کند.کنترل بیرونی علت بسیاری از خشونت ها جرایم اعتیادها در جامعه مااست.

روانشناسی یونگ یعنی کنترل درونی و شخصیت شناسی

این مقاله و مقاله های بعدی که روی سایت قرار می گیرد درباره این معضل انسانی است و این که چگونه با آموختن مضرات کنترل بیرونی می توان آن را کاهش داد و چگونه می توان وچگونه می توان یک تئوری جدید مبتنی برا روابط انسانی را جایگزین آن کرد.

تئوری انتخاب یک روانشناسی کنترل درونی است و توضیح می دهد چرا و چگونه دست به انتخاب هایی می زنیم که مسیر زندگی ما را تعیین می کنند. تئوری انتخاب به دنبال تغییر کامل آنچه عرف رایج نامیده می شود

به عنوان مثال نمب دانند که چرا تنبیه کردن و نمی دانند که تنبیه کردن یک انتخاب است بسیاری علت خشنودی ور ضایتمندی خود را نمی دانند یعنی مطمعن نیستند عده ای می گویند (سعی می کنیم با دیگران خوب کناربیاییم.)و عده ای شانه بالا می اندازند و موضوع را تا حدی به شناس و اقبال نسبت می دهند .چیزی که از گفتنش مضایقه می کنند این است :(کنترل کردن دیگران را کنار گذاشته ایم )آنها نمی دانند که شاید دلیل خشنودی و رضایت آنها این است که تئوری دیگری را پیش گرفته اند و نادانسته تئوری انتخاب را کشف کرده اند

کلام آخر

به شما پیشنهاد می کنیم درس اول محصول آموزش شخصیت شناسی را که به صورت رایگان روی سایت قرار رگفته دانلود کرده و بینید و ما منتظر نظرات شما در بخش نظرات هستیم..