روابط اجتماعی درست

روابط اجتماعی درست یکی از دغدغه هایی است که ما انسان ها داریم و دوست داریم که روابط اجتماعی خوبی داشته باشیم که البته این موضوع از زیر بناهای زیادی تشکیل شده که یکی از آنها عزت نفس است اگر شما هم در باره این موضوع خیلی فکر می کنید با من تا پایان این مقاله همراه باشید.

از روابط اجتماعی درست تا راز بزرگ رفتار با مردم

زیر سقف آسمان بلند تنها یک روش وجود دارد که افراد را وادار می کند هر کاری را انجام دهد آیا تا بحال فکر کرده اید؟

بله،فقط یک راه وجود دارد.و آن این است که کاری کنید که دیگران بخواهند آن کا راانجام دهند.

این روش را به خاطر بسپارید،رهی دیگر وجود ندارد شما می توانید با کشیدن اسلحه روی یک نفر او را مجبور کنید که ساعتش را به شما بدهد .شما می توانید با تهدید کارگران خود به اخراج کاری کنید تا زمان برگشت تان با شما هم کاری کنند .شما می توانید با جیغ و داد سر بچه تان یا تهید او کاری کنید تا کاری را انجام دهد که شما می خواهید .اما استفاده از این راه های خشن پیاند های بسیار ناخشنودی را در پی دارد .تنها راهی که با آن می توانم شما را وادار به انجام کاری کنم این است که آنچه را می خواهید به شما بدهم.شما چه می خواهید؟

زیگموند فروید می گفت:

هر کاری که من و شما انجام می دهیم از دو انگیزه نشات می گیرد :(نیاز جنسی و میل به بزرگ بودن:)

جان دیویی یکی از ژرف اندیش ترین فیلسوفان آمریکایی این مساله را کمی متفاوت عنوان می کند .

او می گوید که عمیق ترین نیاز در فطرت بشر (میل به مهم بودن)است

این عبارت را به خاطر بسپارید :(میل به مهم بودن)این مشخص و واضح است در این مقاله خیلی در مورد این مساله خواهید شنید .

از روابط اجتماعی درست تا نیاز های مهم انسان

شما چه می خواهید؟چیز زیادی نمی خواهید

آن چیزهایی که می خواهید و آرزویش را دارید و برخی
از نیاز های مردم این ها هستند :سلامتی و حفظ حیات -غذا-خواب-
پول و چیزهای که می شود با پول خرید-زندگی پس از مرگ –
ارضای میل جنسی -سعادت فرزندان -واحساس مهم بودن است.

که همه ی این نیاز ها جز یکی ،معمولا ارضا می شوند .اما یک آرزوی شدید هست که تقریبا به اندازه ی میل به غذا و خواب ضروری و مهم است که به ندرت برآورده می شود .این همان چیزی است که فروید آن را( میل به بزرگ بودن )و دیویی آن را (میل به مهم بودن )می نامند.

لینکن یکی از نامه هایش را اینگونه آغاز کرده است:(همه از تعریف و تمجید خوششان می آید.)ویلیام جیمز می گوید :(عمیق ترین اصلی که در ذات بشر است این است که از ته دل می خواهد از او تعریف و تمجید شود .)به خاطر بسپارید که او از (آرزو)،(میل)یا (میل شدید)تعریف و تمجید شدن صحبت نمی کند.او از (استدعا و از ته دل خواستن )صحبت می کند.

این یک ولع جان کاه وسیری ناپذیر در انسان است و افرادی نادر که صادقانه ولع قلبی خود را ارضا می کنند،مردم را در مشت خود نگه می دارند و حتی مامور کفن ودفن هم هنگام مرگ آنها متاثر خواهد شد.

میل به احساس مهم بودن یکی از مهم ترین تفاوت های بارز میان انسان و حیوان است .

اگر نیاکان ما چنان ولع شدیدی برای احساس مهم بودن نداشتند تمدن شکل نمی گرفت .بدون این احساس ماهم مثل حیوانات بودیم .این میل به حس مهم بودن که یک بقال بی پول بدون تحصیلات را به مطالعه ی کاب هایی در زمینه های حقوق ترغیب کرد که پنجاه سنت بابت آنها پول داده بود احتمالا در مورد این فرد شنیدهه اید اسمش لینکن بود یا بایک کیبور در گوگل می توانید در باره او بخوانید .

میل به حس مهم بودن است که دیکنز را به نوشتن رمان های جاودان ترغیب کرد.این میل است که در سر کریستوفر ورن انگیزه ی خلق سمفونی ها ی جاودان را ایجاد کرد .همین میل بود که باعث شد راکفلر میلیون ها دلار جمع کرد و هیچ وقت آنها را خرج نکرد.همین میل است که باعث می شود که ثروت مند ترین خانواده ی شهر شما اقدام به ساختن خانه ای کند که بسیار بزرگ تر از آن چیزی است که به آن نیاز دارد .همین میل است که باعث می شود شما مایل به پویشیدن آخرین مدل های لباس و سوار شدن به ماشین های آخرین سیستم باشید و در مورد هوش و استعدادفرزندانتان صحبت کنید .همین میل است که پسران و دختران زیادی رابه ملحق شدن به گروه های تبه کار وانجام فعالیت های بزه کارانه ترغیب می کند.

اگر به من بگویید که چگونه احساس مهم بودن می کنید ،به شما می گویم چجور آدمی هستید این شخصیت شما را مشخص می کند و بارزترین نکته درمورد شماست.به عنوان مثال جان .دی .راکفلر با دادن پول برای احداث بیمارستانی در پکن که محل نگهداری میلیون هافقیر بود احساس مهم بودن می کرد بیمارستانی که هرگز ندیده و نخواهد دید.از سوی دیگر دیلینگر از این که یک راه زن سارق بان و قاتل باشد احساس مهمی بودن می کند وقتی ماموران اورا تعقیب می کردند به داخل خاانه ی روستایی تا جهید و گفت:من یک راه زن هستم.او از این که دشمن درجه یک مردم بود احساس فخر وغرور می کرد او می گفت:من نمی خواهم شما صدمه بزنم اما من یک راه زن هستم.

بله تنها تفاوت می ان دیلنگر و راکلفر در این سات که چگونه احساس مهم بودن می کنند .

بعضی وقت ها افراد برای جلب توجه و دلسوزی مردم و حس مهم بودن خودشان را به علیل بودن می زنند و خود را رنجور و ناتوان نشان می دهند .

از روابط اجتماعی درست تا سر به سر افراد گذاشتن:

اگر می خواهید عزیز باشید خیلی سر به سر افراد نگذارید

انتقاد :

انتقاد یک کار بیهوده است چون باعث می شود که فرد از خود دفاع کند و معمولا برای تایید خود به تقلا بیفتد .انتقاد خطرناک است چون غرور فرد را جریحه دار می کند و به حس مهم بودن فرد آسیب می زند و اورا می رنجاند.

به عنوان مثال:حیوانی که برای انجام دادن کار خوب پاداش می گیرد سریع تر از حیوانی یاد می گیرد که برای رفتار بد تنبیه می شود و بسیار بیشتر از آن حیوان آنچه را یادا گرفته است به خاطر می سپارد .مطالعه های بیشتر نشان می دهد که این امر در مورد انسان نیز صدق می کند .ما با انتقاد کردن یک تغییر دائمی و پایادار ایجاد نمی کنیم بلکه اغل باعث رنجش می شویم.

هانس سلای یک روانشناس مشهور دیگر نیز می گوید :(به همان اندازه ای که عطش و شور و اشتیاق تایید شدن داریم ،از محکوم شدن و تایید نشدن می هراسیم.)

رنجش حاصل از انتقاد می تواند روحیه ی کارمندان ،اعضای خانواده و دوستان را خراب کند در ضمن شرایطی را که مردود شده است نیز اصلاح می کند.

اصلا طبیعت آدمی اینگوننه است خطاکارن هرکسی را سرزنش م یکنند جز خودشان .ماهم همینطور هستیم پس ماهم اگر بعد ها وسوسه شدیم کسی را سرزنش کنیم قبول کنیم که انتقاد ها مثل کفتری جلد هستند که همیشه به خانه برمی گردند .قبول کنیم که احتمالا کسی که قصد اصلاح یا محکوم کردن او را داریم خودش را تایید و ما را محکوم خواهد کرد و یا مثل تافت شریف خواهد گفت:(نمی دانم چه کاری غیر از آنچه انجام داده ام می توانستم انجام دهم.)

کلام آخر:

به شما توصیه می کنم برای رسیدن به تیپ شخصیتی خود و شناختن خود درس اول محصول آموزش شخصیت شناسی را که به صورت رایگان روی سایت قرار گرفته است دانلود کرده وببینید و نظر خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید .