تکنیک های متقاعدکردن مشتری

تکنیک های متقاعدکردن مشتری یک مبحث جالب برای همه فروشندگانی است که میخواهند درآمد بیشتر داشته باشند میخواهند راحتر مشتری را متقاعد کنند میخواهند آرامش بیشتری در طول روز داشته باشند و تشنج کمتری را تجربه کنند با من همراه باشید تا باهم این مبحث را تا حدودی یاد بگیریم

تکنیک های متقاعدکردن مشتری

اولین مورد از تکنیک های متقاعدکردن مشتری

یکی از تکنیکهایی بسیار عالی برای متقاعد کردن مشتری که آقای برایان تریسی بارها در کتابهای مختلف روش تاکید داشته تکنیک استفاده از نظر مشتریان راضی هستش به نظرم هنرمند ترین فروشندگان برای استفاده از این تکنیک کسب و کارهای اینترنتی هستند به خصوص کانال های تلگرام که حسابی این مباحث رو به کار میبندند اما اینکه ما چه جوری میتونیم استفاده کنیم دقیقا به نوع کسب و کار ما وابسته است مثلا اونی که مبل فروشی داره میتونه از این تکنیک اینجوری استفاده کنه که مثلا بعد از یک ماه که اون ست مبلمان رو ازش خریدن تماس بگیره و از مشتری جویا بشه که راضی هستید یا نه؟ طبیعتا مشتری که تازه ما خرید کرده و بقیه هم کلی از مبلش تعریف کردن اونقدر توی شرایط خوبی هست که ما به ما نظرشو به صورت کتبی و امضا شده بده! کتبی!‌ خوب شد یادم افتاد نظر ما وقتی که به صورت کتبی دربیاد تاثیر فوق العاده ای داره تا اینکه ما همینطور زبانی به مشتری بگیم که فلان مشتری از ما راضی بوده به خصوص زمانی که امضا مشتری هم پای اون مورد باشه همین که مشتری های دیگه اون دست نوشته رو به همراه امضا مشتری راضی رو ببینند خود به خود زانو هاشون شل میشه برای اینکه از شما خرید کنند اما اون چیزی که توی این مثال مهمه اینکه ما باید چه جوری به این قضایا عمل کنیم چند موردش رو گفتم یکی دست نویس بودن نظر مشتری راضی هست دوم اینکه امضا مشتری راضی پای نوشته باشه و سومی اینکه حتما به مدلی که این مشتری خریده اشاره کنه مثلا اگه مبل راحتی ال شکل مدل فلان رو خریده حتما توی اون دست نوشته به این قضیه اشاره کنه و در کنارش بگه مثلا من ابتدای کار شک داشتم که این مدل رو بخرم بعدش مثلا آقای فلانی ( فروشنده ی فروشگاه)‌ به من گفتند که خیالت راحت به ابعاد مثلا پذیرایی تون میاد و …! پس حواسمون باشه که حتما این موارد توی نظر مشتری راضی بهش اشاره شده باشه

دومین مورد از تکنیک های متقاعدکردن مشتری

یکی از موارد دیگه که دوست دارم توی این مقاله براتون بگم اینکه پیش فرض ذهنی مشتری را سعی کنیم جا به جا کنیم چه جوری؟ کافی که یک محصولی داشته باشیم که قیمتش بسیار بالاتر از حد معمول مثلا توی همون مبلمان که گفتم خدمتتون یک دست مبل من حتما توی مغازه میذاشتم که قیمش عجیب وغریب بالا باشه و جوری جلب توجه کنه که مشتری خود به خود بهش جذب بشه مثلا یک دست مبلمان ایتالیایی خرچنگی که قیمتش به بالای سیصد میلیون برسه (البته به پول الان) میتونه حسابی پیش فرض ذهنی مشتری ها را جا به جا کنه اینجوری بقیه مبل ها به عنوان یک فرصت به نظر میرسن چون اون مشتری دیگه مغازه را به صورت یک مغازه لوکس میبینه و بقیه محصولات که قیمت پایین تری دارند به عنوان یک فرصت به نظر میرسند البته این رو بگم که این تکنیک برای مغازه ها خرده فروشی که تعداد کالا ها بسیار بالاست نه تنها جواب نمیده بلکه باعث کاهش فروشم میشه!

این ویدیو را در آپارات ببینید

قانون جذب و تکنیک های متقاعدکردن مشتری

یکی از مباحثی من فوق العاده بهش علاقه دارم و بارها گفتم که من از بازاریابی بدون قانون جذب هیچی بلد نیستم! واقعا این قانون جذب حسابی میتونه توی زندگی ما غوغایی به پا کنه و از این رو به اون رو کنه زندگی ما رو! اول از همه اگه اصن نمیدونی قانون جذب چیه به عنوان تمرین فیلم راز رو یه بار ببین خیلی بهت کمک میکنه که یاد بگیری اصل داستان چیه ولی اون کافی نیست قانون جذب یه چیز کلی میگه احساس خوب= اتفاقات خوب همین!‌ هممون روزهای مزخرفی داشتیم که صبح از خواب پا شدیم انگار از روی اون دنده مون بلند شدیم! حس بد تکراری و بعد هی بد میاریم همینطوری بد میاریم تا جایی که احساس خوب بشه مثلا صبح میری از خونه بیرون دم در میخوری زمین لباست گلی میشه بعد میری عوض میکنی دوباره میری دم تاکسی کیفتو میزنن میری فلان اداره به پست یه کارمند پیر و کند میخوری که اخلاق نداره! و همینطوری تا این روز کوفت تموم بشه اون احساس بد همینطوری اتفاقات بد بعدی رو میاره و این چیزی که ما باید به عنوان کسی که اهل آموزشه باید حواسمون بهش باشه هر جا دیدیم حسمون خیلی بد شد سریع خودمون حسمونو خوب کنیم قبل از اینکه اتفاق بد بعدی بیوفته

از فراوانی تا تکنیک های متقاعدکردن مشتری

اما واسه چی اینا رو میگم اگه ما زرنگ باشیم از این قانون جذب که یه شمشیر دو لبه اس به نحو احسنت استفاده میکنیم چه جوری؟ میایم شروع میکنیم روی باورهامون کار کردن میگیم که مشتری برای من بی نهایت زیاده مرتب اینو تکرار میکنیم دنبال الگو هایی هستیم که مشتری براشون خیلی زیاده!‌ و مرتب به خودمون میگیم که اگه اون این همه مشتری داره پس واسه من میتونه باشه اینا رو مرتب واسه خودمون میگیم بعد میریم دم مغازه!‌ آهان اصل داستان اینجاست! حالا میریم دم مغازه اتفاقا بر عکس همیشه کمترم مشتری میاد پیش ما! حتی از روزهای بدم بد تر! اینجا دو دسته میشیم دسته ی اول کسایی هستند که میگن برو بابا این چیزها همش چرته! همون روال خودمون رو بریم بهتره!‌ اینا میشن همونایی که چند سال بعد یا هنوز توی مغازه بیست سال پیششونن و با اون آبراهه که داشتن دارن سر میکنند یا چند سال بعدش خیره به وسایل توی مغازه ان که داره یکی یکی خارج میشه و عقب کامیون میذارن برای اینکه دیگه نتونسته از پس هزینه هاش بر بیاد و ورشکست شده! اما دسته ی دوم افرادی هستند که میگن اشکال نداره مشتری کمتر شده من باید ایمانمو اینجا نشون بدم این که بشینم یه گوشه با خودم تکرار کنم مشتری هست که کافی نیست! من باید توی عمل ثابت کنم که باورام داره تغیر میکنه چون که تغیر باور یعنی تغیر رفتار یعنی توی موقعیت های سخت قرار بگیریو حست خوب بمونه یعنی توی موقعیت هایی باشی که وقعا کارد به استخونت داره میرسه ولی لذت ببری چون میدونی توی آینده میتونی هزار برابر بهترش بسازی از حالت حتی اگه بد باشه لذت ببری حال دلت خوب باشه و از همه مهمتر ایده هایی که بهت میرسه رو سریع به کار ببندی نذاری واسه فردا و پسفردا همون موقع به کار ببندیش!

یه جمع بندی سریع

اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است! چیزهایی که واستون گفتم باید به دلتون بشینه باید با دلتون درکش کنید نه با مغز! اینا توی دو دو تا چهارتا نمیگنجه! باید ببیندش به کار جوری که حال دلت باش خوب بشه و توی شرایط سخت هم عمل کنی به ایده هات هم حست خوب بمونه

کلام آخر

به عنوان تمرین بهت توصیه میکنم حتما درس اول محصول آموزش فروشندگی رو ببین خیلی میتونه کمکت کنه و اگه حوصله داری ویدیو های رایگان آموزش فروشندگی توی سایت ما رو هم از دست نده منتظر شنیدن نظرات قشنگتون هستم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست