تکنیک های فروش کاشی

تکنیک های فروش کاشی از مواردی است که هر کدام از ما باید به عنوان یک فروشنده موفق کاشی و سرامیک روی آن مسلط باشیم ولی اینکه آیا این تکنیک ها به قول خودمون قابل دسترسی از طریق آموزش هستند یا نه فقط باید بریم توی بازار سی سال طی کنیم اون موقع شاید تازه یاد بگیریم امروز باهم درموردش مفصل صحبت میکنیم قبلش بهتون توصیه میکنم که یه سری به مقاله فروشنده موفق کاشی سرامیک چطور رفتاری داشته باشد بزنین و بعد بیاین سراغ این مقاله!

یکی از تکنیک های فروش کاشی که خیلی ساده اس

خوب به یاد دارم چندین سال پیش زمانی که سن و سال کمی داشتم و قرار شده بود که خونه مون رو سرامیک کنیم اون موقع شاید میشد گفت که من هجده سالم بود تازه و خیلی پیگیر این بودم که حتما بهترین طرح رو انتخاب کنیم کلی نظر میدادم کلی انرژی داشتم یادم فروشنده اون موقع یه آقای جوونی بود که الان حسابی ثروتمند شده و مغازه کاشی سرامیکی داره که تقریبا میشه گفت یه پاساژ چند طبقه اس که توش انواع و اقسام کاشی و سرامیک رو میتونید ببنید اون زمان تازه شروع کارش بود چیزی که یادم میاد از اون زمان بعد که خریدیم سرامیک رو ازش وقتی وارد خانه شدیم شروع کردن همه از این فروشنده تعریف کردن که چه قدر پسر خوبیه قیمت رو مناسب داد کلی برامون توضیح داد که شما که مثلا بچه کوچیک دارین نباید کف خونتون لیز باشه خلاصه همه از تجربه ی خوب خرید کردن از ایشون گفتن و همین شد که هر موقع که حرف از خرید کاشی و سرامیک میشه یا از خانواده ی من میخان که یکیو رو معرفی کنند برای خرید کاشی و سرامیک قطعا بی برو برگشت یه کلام همون شخصی رو معرفی میکنند که گفتم بهتون!‌با اینکه چندین سال از اون زمان گذشته ولی اون تجربه اونقدر خوب بوده که توی ذهن خانواده ی من به عنوان یه مشتری بمونه پس به عنوان یه تکنیک کلی کاری کنید که مشتری فقط ازتون یه بار نخره! اونقدر خوب باشید که مشتری تا چندین سال بعد بازم اگه خواست چیزی بخره اولین گزینه اش شما باشین این مورد زمانی اتفاق میوفته که شما مشتری مداری خوبی داشته باشید

از مشتری مداری تا تکنیک های فروش کاشی

حالا مشتری مداری چیه؟ مشتری مداری خیلی ساده یعنی اول از قول هاتون جلوتر باشین دوم بیشتر از قول هاتون عمل کنید!‌ حالا اینا یعنی چه؟ فکر کنید مشتری اومده دم مغازه از شما پنجاه متر سرامیک کف خریده جنس درجه یک از فلان طرح پولشم نقدی حساب کرده شما بهش میگید که فردا عصر ساعت شش براتون میفرستم به آدرسی که دادید مشتری که (که با رضایت از شما ) از مغازه میره بیرون! شما اول باید مرور کنید که چه قولهایی به مشتری دادید مثلا قول دادید هزینه ی وانت که قرار اینا رو ببره با خودمه پس توی نگاه اول صد در صد باید به اینا عمل کنی یعنی وظیفمونه که عمل کنیم حتی اگه موقعیتی پیش اومد که واسمون ضرر مالی داشت باید عمل کنیم! دوم میگید خب من به مشتری گفتم فردا عصر ساعت شش اگه من بیام فردا صبح ساعت ۱۰ واسش بفرستم این میشه خوش قولی و مشتری یه کوچولو سورپرایز میشه البته فقط یه کم! اکه بازم میخاین مشتری مداری رو پیاده کنید میگید که خب حالا اون به کنار چطوره من علاوه بر اون خوش قولی قبلیم بیام مثلا یه سر دوش معمولی (که میدونید نیاز داره) و مصرف آبشون رو میاره پایین هم به عنوان هدیه واسشون بفرستم و کنارش یه نامه بذارم که اقای فلانی به پاس خریدی که از ما انجام دادین ما هم این هدیه کوچک رو خدمتتون پیشکش میکنیم امید است که مورد توجه جنابعالی قرار گیرد به همین سادگی حسابی میتونید مشتری را سورپرایز کنید

برای دیدن این ویدیو در آپارات کلیک کنید

اما برسیم به قانون جذب

خب دیگه خیلی تکنیک گفتم واستون دیگه کافیه تکنیک! بریم سراغ اصل داستان! اون چیزی که بیسه فروش و همه ی ما نیاز داریم باور! آخ که چه قدر خوبه این قانون جذب! همیشه یادتون باشه که هر کاری میکنید توی فروشندگی کاشی و سرامیک باید با باور همراه باشه باید با توکل باشه باید با نگاه توحیدی باشه وگرنه ثمره اش چیزی جز نا امیدی نیست! خیلی وقتها یه سری ایده ها به ما میرسه ولی ما تمایل داریم به روال قبلی ادامه بدیم همون موردی که سالهای سال توی ذهنمون بوده ادامه بدیم ولی بعضی وقتا یه ایده بهمون میرسه که تو باید فلان کارو انجام بدی مثلا یه ایده به ما میرسه که برو دم فلان برج که الان دارن میسازنش و بگو من میتونم سرامیک کف واحد ها را تامین کنم اونم با قیمت مناسب با ارسال رایگان (همون قدری که زورت میرسه نه بیشتر) من میتونم این خدمات رو بدم این ایده به ذهن خیلی از ما ها میاد ولی کی بهش عمل میکنه؟ اونی بهش عمل میکنه که ایمان داشته باشه اونی عمل میکنه که میدونه رزق و روزیش دست خداست اونی عمل میکنه که میگه خدایا من میرم توی دل کار شایدم نشه ولی میدونم این برام خوبه وگرنه این الان به گوش من نمیرسید این ایده به من گفته نمیشد من میرم توی دل کار و میدونم که تو هستی اگه اینم نشه من باید برم اونجا با اون مدیر پرژه صحبت کنم حتی اگه نشه قراره یه اتفاق خوب دیگه یه جور دیگه واسم بیوفته ولی خب خیلی از ماها نمی فهمیم که این ایده باید انجام بشه تا ایده ی بعدی بهمون گفته بشه ایده هایی که ممکن میلیارد ها تومن واسمون پول بیاره نه همون ابتدای کار ولی مثل یه رودخونه ای میمونه که ما باید ازش رد شیم اونطرفش کلی پوله ولی ما هیچ راهی جلومون نیست فکر میکنیم اگه بریم جلو غرق میشیم وقتی که نگاه میکنیم میبینم جلوی پامون یه سنگ! حس میکنیم باید بریم روی این سنگ ولی منطق ما میگه ن بابا حالا به فرضم رفتی روی این بعدش چی؟ دنبال چه جوری هستیم! وای این چه جوری! اونی که ایمان داره اونی که میدونه خدا واسش فراوانی شو گذاشته میگه اشکال نداره من این ایده رسیده بهم که برم روی این سنگ نمیدونم بعدش چی میشه ولی باید برم میره روی سنگ می ایسته میبینه که جلوش یه سنگ دیگه اس که فقط زمانی میشه دیدش که روی سنگ اول ایستاده باشی (هنوز از رودخونه رد نشده) ولی یه راه دیگه جلوش میبینه ذهن شیطانی شروع میکنه میگه دیدی نشد دیدی نمیشه بیا برگردیم ولی اونی که ایمان داره میگه آره نشد ولی یه سنگ دیگه جلو پامه میره روی اون یکی می ایسته میبینه به به ! سنگ بعدی ام خودشو نشون داد اونقدر میره جلو تا خودش اونطرف روخونه میبینه!

از قشنگی این مسیر تا تکنیک های فروش کاشی

حرفهایی که زدم خیلی قشنگ خیلی به دل خودم لا اقل که خیلی میشینه ولی ایمان میخاد عمل کردن بهش! ایمان یعنی عمل کردن! یعنی اینکه بری توی مسیر! یعنی یه اقدام عملی روزانه انجام بدی یعنی اگه میخوای پولدار بشی مثل قبل مثل ده ها سال قبل عمل نکنی بری توی مسیرش هر روز ایده هات رو عملی کنی و بدونی که خدا از تو بیشتر میخاد که بنده اش رو غرق تو نعمت کنه!

کلام آخر

اینم یه مقاله دیگه که به تهش رسیدیم خیلی سعی کردم حرفهام دلی باشه ان شا الله که به دل شمام نشسته منتظر شنیدن خبرهای موفقیت تون هستم نظر یادتون نره اگه جای شما بودم حتما درس اول محصول که به صورت رایگان روی سایت قرار داده شده رو نگاه میکردم برای دیدنش اینجا کلیک کنید منتظر شنیدن نظرهاتون هستم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست