جایگاه سازی برند را زمانی درک کردم که سن کمی داشتم چون کسب و کار خانوادگی ما فرش دستباف بود همیشه دنبال این بودم که خانوادم بیشتر سود کنند ولی بعضی وقتها چیزهایی میدیدم که واقعا برایم عجیب بود آنجا همان جایی بود که معنای برند را درک کردم با من همراه باشید تا باهم جایگاه سازی برند را تا حدی یاد بگیریم
خوب به یاد دارم که در بازار مرتب میدیدم که میگویند فلان برند فرش دستباف اینقدر می ارزد زمانی این موضوع به اوج شگفت زدگی من رسید که فهمیدم برندی در بازار هست که فرشهایش چهار برابر فرشهای ما می ارزد در صورتی که فرشهایش از ما کیفیت پایین تری داشت
جایگاه سازی برند در زمینه فرش دستباف
همان ابتدا چون با قانون جذب آشنا بودم فهمیدم که برند چیزی نیست به جز احساس یک فرد ( یا افراد) که سود میبرند از آن محصول! به زبان ساده تر شما به محصول تان را یک محصول تاپ میبینید اگر در ذهن شما گفتگوهای درونی به سمتی پیش رود که مثلا این محصول من محصولی است که واقعا بی نظیره! (و واقعا هم همینطور باشد نه اینکه صرفا دچار یک جو زدگی شده باشید) این محصولی همان محصولی است که در بازار خودش جای خودش را باز میکند نیازی به تبلیغات ندارد ( یا اگر بودجه هنگفت دارید برعکس آن) فقط کافی است یک نفر آن را بخرد آن قدر این محصول خوب است که به دیگران هم پیشنهاد میکنند خریداری کنند و … هرچه قدر اینها بیشتر به شما احساس خوبی دهد شما قطعا سریع تر به خواسته خود میرسید اما نه یک شبه من در مقاله اصول مشتری مداری هم گفتم که این قضیه احساس میتواند سرنوشت کسب و کار شما را رقم بزند
برند در یک کلام یک احساس است که در طول سالها در ذهن یک فرد (یا افراد ) تکرار شده است
از کجا شروع کنیم؟
اگر من جای شما باشم قطعا همزمان با تولید یک محصول خوب و گفتگوی درونی مناسب در مورد آن اقدام به ثبت آن در سازمان مربوط به خودش میکنم چون برند چیزی است که در بازار امروز میتواند بسیار تاثیر گذار باشد و یک صاحب کسب و کارا خوشبخت یا حتی به خاک سیاه بشاند