تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی ،ذهن ما انسان ها یک بخش خلاق دارد که ما در این مقاله به آن اشاره می کنیم و آن را از نظر روانشناسی کنترل درونی بررسی خواهیم کرد با ما تا پایان این مقاله همراه باشید:
تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی کنترل بیرونی:
ما اغلب اوقات یکسری خواب های خیلی واضح می بینیم گاهی اوقات آنقدر واضح و ناکام کننده که گاهی اوقات از یاد نخواهیم برد .همه ما خواب میبینیم در بسیاری از آن ها با مشقت زیادی تلاش خواهیم کرد کاری انجام دهیم ولی نتیجه تلاش بی حاصل است.گاهی این خواب ها خیلی واقعی بنظر می رسند ،هر چند آنچه در این خواب ها رخ می دهد ارتباط چندانی به واقعیت ندارند .خواب نیز مانند دیگر رفتارها یک رفتار کلی است با همان چهار مولفه (فکر،عمل،احساس وفیزیولوژی )از این رو آن ها را رفتار خواب دیدن نامید و چون درون ما رخ می دهند ،آنچه می بینیم مولفه ی فکری آن رفتار کلی است .در آن خواب اگر چه بیشتر در حال عمل کردن هستیم ولی در خصوص چیزهایی فکر هم می کنیم و گاهی عذاب می کشیم .
خواب دیدن گواه روشن و نمونه برجسته ای از خلاقیت ماست .خواب ها حد و مرز ندارند و چندان منطقی نیستند .همچنین لزوما در واقعیت ریشه ندارند .در خواب هر اتفاقی می افتد می تواند روی دهد و در هر زمانی که رخ می دهند معنا ندارند .اگرچه پژوهشگران معتقدند رویاها به ما کمک می کنند تا حداکثر استراحت را در خواب داشته باشیم،موضوع مورد نظر من درباره این موضوع چگونگی خلاقیت ذاتی آنها است.
زندگی بدون خلاقیت ارزش زیستن ندارد ولی وقتی داروهای ضد خلاقیتی را که برای درمان روانپریشی تجویز می شوند مصرف می کنیم یا بیماری پارکینسون داریم که توان حرکت خلاقانه را از ما سلب می کند ،چنین خلاقیتی شکوفا نخواهد شد .در مغز ما یک سیستم خلاق وجود دارد که خلاقیت و نوآوری را به تمام رفتارهای کلی ما می افزاید .این سیستم خلاق هنگامی که می خوابیم نیز می تواند شکل رویادیدن وارد عمل شود ولی فعالیتی که به هنگام بیدار یانجام می دهد بسیار مهم تر است .این سیستم می تواند یک یا چند مولفه از چهار مولفه هر رفتار کلی که از ما سر می زند خلاقیت بیفزاید .
این نوع خلاقیت را در عملکرد ورزشکاران بزرگ و دیگر کسانی که شاهکارهای مهارتی عصبی -عضلانی فوق تصور و بی نظیر خلق می کنند شاهد هستیم.
مایکل جردن از خلاق ترین ورزشکارانی است که تا کنون جهان به خوددیده است .این تفکر خلاق است که نویسندگان هنرمندان موسیقیدانان و دانشمندان را از دیگران متمایز می کند .انیشتین و شکسپیر جزو همین گروه خلاق بودند .که برای نام بردن تک تک این گونه افراد یک کتاب لازم است .این توانایی بازیگران بزرگ است که به گونه ای احساسات خود را خلق وبیان کنند تا تماشاچیان و شنوندگان را مسحور کنند.همچنین نمونه هایی از فیزیلوژی جدید و خلاقی وجود دارد که افرادی به دلیل یک بیماری لاعلاج از زندگی نومید شده اند راه جدیدی برای بهبودی خود از بیماری خلق می کنند و علم پزشکی بعضا نیم تواند توضیحی برای آن پیدا کند.
تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی و چگونگی رفتار ما در تنهایی:
این سیستم هیچ گاه تعطیل نمی شود این سیستم همیشه به ما کمک می کند با احساس تنهایی خود یا هرچیزی کنار بیاییم.این کمک را سیستم خلاق با افزودن خلاقیت به رفتارهای قبلی ما و گاهی هم خلق یک رفتار کاملا جدید انجام می دهد که در موفقیت خاصی که در ان قرار داریم ممکن است موثرتر باشد.
این سیستم در بسیاری از موارد اعمال و افکار جدیدی به ما عرضه می کند که اگر بدانیم آنچه پیشنهاد می کند اوضاع را بدتر می کند می توانیم نپذیریم .البته رد کردن پیشنهاد این سیستم دشوار است و گاهی لازم است از مشاوره کمک بگیریم اما به اندازه کافی بر افکار و اعمال خود کنترل ارادی داریم که از پس این کار بر آییم به خصوص اگر بتوانمی درک کنیم این یک انتخاب است .در اینجا منظورم زمانی است که برای کنار آمدن با یک ناکامی شدید در عین رنج آور بودن خلاقانه برخورد می کنیم .مثلا پیشنهاد اعال و افکار مربوط به خشونت یا خودکشی که برای ما خیلی تازگی دارند همچنین زمانی که افکار سایکوتیک یا جنون آمیز به ما دست می دهد که معمولا اسکیزوفرنی یا دوقطبی نامیده می شود یا وقتی به دلیل تنهایی و بی کس بودن رفتار های وسواس فکری -عملی انجام می دهیم یا زمانی که با یک موفقیت ضضربه زننده همانند اختلال استرس پس از ضربه مواجه می شویم و خلاقانه برخورد می کنیم.
وقتی احساس تنهایی و ناکامی می کنیم سیستم خلاق ما می تواند احساسات جدیدی به وجود آورد.رایج ترین آنها افسردگی کردن است اما احساسات درد آور دیگری مثل مظطرب کردن خود سردرد ایجادکردن در خود و کمر درد کردن نیز وجود دارد .ما نمی توانیم احساسات را رد کنیم چون کنترلی مستقیم بر چگونگی احساس خود نداریم ولی با کمک مشاوره یا بدون آن می توانیم برای بهبودی روابط فعلی یا ایجاد رابطه ای خشنود کننده و رضایت بخش تر تلاش کنیم.
تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی و بیماری های روان تنی :
نیمه تاریک تر خلاقیت :
هیچ راهی وجود ندارد تا پیش بینی کنیم بیماری های روان تنی چه موقعی روی می دهند یا چقدر باید کنترل خود را بر زندگی از دست بدهیم تا این بیمار یها رخ بدهند مثلا وقتی متوجه می شویم روماتیسم داریم که این بیماری بروز کرده باشد .
خودمان به تنهایی یا در فراید یک مشاوره خوب می توانیم با یافتن شاخص اولیه بدانیم اسیر یک خلاقیت مخرب شده ایم یا نه .وقتی در روابط خود با یک ناکامی بزرگ روبرو می شویم نمی دانیم برای کاهش ناکامی چیکارکنیم از این رودر حافظه خود به دنبال رفتارهایی می گردیم که در گذشته تا حدودی ما را آرام می کرده است.تقریبا در تمامی موارد فورا افسرگی کردن را پیدا می کنیم چرا که این رفتار آشنایی است که از کودکی آموخته ایم مطمعنم کسی که بیماری آسمی می گیرد وقتی کنترل زندگی خود را از دست رفته می دیدند ابتدا به شدت خود را افسرده می کردند .اما فاسرده کردن خود رفتار موثری نیست بلکه باعث آزردگی و زمین گیر شدن ما می شود با وجو این ،افسردگی به سه دلیل هنوز بیش از چیزهای دیگر ما را آرام می کند :
نخست این افسردگی کردن و تمام رفتارهای نشانه ای دیگر مانند آرتروز ،باعث بازداری خشم شدید می شود که در صورت رها شدن اوضاع را بدتر خواهد کرد .دوم اینکه این رفتارها دربردارنده نوعی درخواست جدی برای کمک است و در موارد بسیار ییک مشاوره خوب می تواند بسیار موثر و موفید واقع شود.وقتی بایک بیماری سیستم ایمنی خودکار روبرو می شویم به دنبال پزشکی می رویم تا با او گفتوگو و مشاوره کنیم یا مشاوری را به ما معرفی کند.سوم اینکه رفتار ها باعث می شود به سراغ کارهایی که می ترسیم در آن شکست بخوریم نرویم.
افسرده کردن یا مریض کردن خود آسان تر از پیدا کردن یک کار جدید یا ایجاد رابطه ای جدید است به ویژه اگر تجربه طردشدن و چشیدن طعم تلخ طرد شدگی را نیز داشته باشیم که اکثر ما کم وبیش چنین تجربه هایی داشتیم .
کلام آخر:
به شما پیشنهاد می کنم درس اول محصول آموزش شخصیت شناسی را که به صورت رایگان روی سایت قرار گرفته است دانلود کرده وببینید و نظر خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید منتظر نظرات شما هستیم…