آموزش فروشندگی کاشی و سرامیک از مواردی است که متاسفانه فروشنده های کمی هستند که به آن توجه کرده اند به شما تبریک میگویم که جزو افرادی هستید که تمایل به رشد دارین مطمئن باشید با ادامه دادن به همین آموزشهای ساده سالهای بعد به موفقیت هایی میرسید که برای خیلی از همکارتون آرزوست با من همراه باشین تا کلی چیز جدید یاد بگیریم
گام اول آموزش فروشندگی کاشی و سرامیک
اگه بخام خیلی ساده براتون مباحث فروشندگی کاشی و سرامیک رو باز کنم قبل از هر نکته ای چیزی که بیشتر توی همکاراتون دیدم رو میگم من وقتی رفتم سراغ این صنف چیزی که اول دستگیرم شد این بودش که متاسفانه خیلی از فروشنده های کاشی و سرامیک یه تکنیک خیلی ساده رو فراموش میکنند و اون اینکه همون اول قیمت رو میذارن کف دست مشتری! مطمئن باشید با قیمت دادن به مشتری فقط باعث گیج شدنش میشید البته ما آخر سر باید قیمت رو بهش بگیم ولی اینکه قیمت رو کجا بگیم اینکه واسمون مهمه! مثلا مشتری اومده دم مغازه شما شروع میکنید باهاش صحبت کردن و یکی یکی سرامیک و کاشی ها رو ارائه کردن و آخر سرم یا قیمت رو ازتون میپرسه یا اصن دیدم که بعضی از همکاراتون قیمت رو روی خود سرامیک های نمونه زدن! کاری که باید انجام بدیم اینکه ما اول پلن های فروش رو روی مشتری پیاده میکنیم نیاز سنجیش میکنیم بعد گزینه ها رو بهش پیشنهاد میدیم و آخر سر قیمت ها رو بهش میگیم قیمت رو زمانی میگیم که توضیحات رو دادیم و میدونیم دیگه باید مشتری خرید کنه! اگه ابتدای کار قیمت رو بگیم مشتری میره توی فکر و ما میشیم مزاحم! قسمت ارائه ی کاشی و سرامیک مون میشه مزاخمت واسه ی مشتری! و این حس مشتری رو بد میکنه ولی اگه تشنه نگهش داریم اونم تا آخرین لحظه باید به حرفهای ما گوش بده اینم بگم که ممکن یه مشتری خیلی عجله داشته باشه واسه قیمت! توی حالتهایی که میدونید نگفتن قیمت اعصاب مشتری را به هم میریزه قیمت رو بگید ( تا جایی که تیغتون میبره نباید قیمت بگید این بستگی به سر و زبون شما داره)
گام دوم آموزش فروشندگی کاشی و سرامیک
متاسفانه مشکل دومی که من توی فروشنده های کاشی و سرامیک دیدم اینکه اونا مشتری رو گیج میکنند اصن بذارین اینجوری بگم فروشنده های کاشی و سرامیک استاد گیج کردن مشتری ان! اونها هزار یک و گزینه جلوی مشتری میذارن و وقتی گزینه ها زیاد شد مشتری از لحاظ فکری به هم میریزه و ثمره اش میشه که شما کلی واسش حرف میزنین آخر سرم مغازه رو ترک میکنه بدون هیچ خریدی! راهکار چیه؟ راهکارش اینکه ما زمانی که نیاز سنجی درستی کنیم به مشتری مون سه تا گزینه پیشنهاد میدیم فقط سه تا! اونم حداکثر سه تا! یعنی اگه دو تا شد که ما حسابی دیگه حرفه ای شدیم اگه یکی شد که دیگه شاهکاره!
ما زمانی که نیاز سنجی درستی کنیم به مشتری مون سه تا گزینه پیشنهاد میدیم فقط سه تا! اونم حداکثر سه تا! یعنی اگه دو تا شد که ما حسابی دیگه حرفه ای شدیم اگه یکی شد که دیگه شاهکاره!
گام سوم آموزش فروشندگی کاشی و سرامیک
به اندازه ی کافی دیگه تکنیک گفتم اونقدر تو ویدیوهای مختلف واسه فروشندگی کاشی و سرامیک هم تکنیک گفتم که دیگه اشباعین! توی محصول آموزش فروشندگی کاشی، سرامیک و سنگ که دیگه ترکوندم در مورد این مباحث! ولی چیزی که خیلی واسم مهم و میدونم اصل داستان اینکه شما چه قدر قانون جذب بلدین توی مقاله ی تکنیک های فروش کاشی یه تلنگر در مورد این قضیه بهتون زدم (بهت پیشنهاد میکنم حتما بعد از این مقاله اونو بخونی) ولی اون چیزی که میخام توی این مقاله بگم اینکه منبع رزقمون رو کی میبینیم؟ هممون میگیم خب خدا! ولی واقعا خدا میبینیم؟ درغگو دشمن خداست ولی ما واقعا دروغ نمیگیم؟ اگه اینقدر خوبین که دمتون گرم ولی اون چیزی که به نظرم مهمه اینکه مشتری جاش روی چشم تاج سر! اما قرار نیست رزق ما رو بده ما فقط هدفمون این باشه تا جای ممکن واسه مشتری خوب باشیم جه ازمون بخره چه نخره! اونی که مشتری از مغازه اش میره بیرون حالش بد میشه لجش میگیره که چرا اینقدر واسش حرف زدو این رفت بیرون قطعا هنوز خیلی جای کار داره! اگه مشری رفت بیرون از توی مغازه مون اونی که رزق ما رو میرسونه یه مشتری دیگه واسمون میفرسته اون نشد یکی دیگه! ولی موشوع اینکه چه قدر باورش داریم به حرف همه ی ما علامه ی دهریم! هممون خوبه خوبیم ولی توی عمل خیلی موقع چیز دیگه ای رفتارمون نشون میده ما نیاز داریم روی خودمون کار کنیم روی ارتباطمون با خدا کار کنیم بیشتر باورش کنیم بیشتر به یادش باشیم من به عنوان کسی که سالهاس بازاریابی آموزش میده سالهای توی صنف خودتون توی کار دکوراسیون و طراحیش بودم خوب این بازارو میشناسم من کسی ام که بهتون میگم که فقط باوره که جواب میده فقط ایمان که جواب میده تکنیکهای فروش هم باید باشه ولی در کنار هم این دو تا باید باشن نه فقط تکنیک! تکنیک بدون باور به خدا بدون ایمان به خدا هیچ فایده ای نداره! اما از کجا باید شروع کنیم؟ جواب خیلی ساده است سعی کنیم از فردا بیشتر حواسمون به رفتارمون باشه اگه میبینیم خیلی داریم اصرار میکنیم سریع به خودمون یه تلنگر بزنیم که حواست باشه رزق تو دست این مشتری نیستا اگه وقتی مشتری رفت بیرون سریع حالمونو خوب کنیم اصن یه تمرین: از این مقاله شما همین یه تمرینو انجام بدید من به اون چیزی که میخاستم رسیدم! تمرین اینکه؛ توی طول روز یه سری مشتری میان پیش شما بعضی هاشون شاید بخرن بعضیا دیگه نه شاید نخرن! اون چیزی که مهمه اینکه وقتی دست دوم از مغازه میرن بیرون ما میتونیم حال خودمون را حداقل تا یک ساعت بعد خوب نگه داریم؟ این میشه تمرین از فردا اگه مشتری گفت نه اگه همه زورتو زدی تاکید میکنم همه ی تکنیک ها رو امتحان کردی ولی بازم مشتری رفت ببین حال دلت بعدش چه جوری؟ خودتیا خودت دیگه! اگه حالت بد میشه یعنی هنوز جای کار داری هنوز اون ایمانت قوی نیست که رزق و روزیت دست خداست ولی اگه حال دلت خوب موند میفهمی که نه واقعا من انگار اندازه خودم هستما و منم بت میگم دمت گرم این کاری نیست که هرکسی بتونه انجام بده فارق از اینکه خدا چه قدر بیشتر کمکت میکنه با این حال خوبت ( به شرطی که توی دراز مدت تکرارش کنی) حال خوب باعث میشه بهتر بازخورد بگیری تکنیک ها سر جای خودش بیاد توی ذهنت و هزاران دلیل دیگه! پس قول و قرارمون یادت نره این کارو انجام بده و نتیجه اشو بیا اینجا به عنوان نظر بذار مطمئنم کلی اتفاق خوب واست میوفته
پس قول و قرامون یادت نره…
اگه تمرین رو انجام بدی و با من همراه باشی بت قول میدم که کلی اتفاق خوب تو راهه ثمره های مالی و …! نه فقط مالی تو وقتی بتونی مشتری های بیشتری را متقاعد کنی چه قدر حالت بهتره؟ چه قدر بیشتر اعتماد به نفس میگیری؟ چه قدر بیشتر به خودت افتخار میکنی؟ همه ی اینها قشنگ! به نظرم زندگی با این چالشهاس که قشنگ وگرنه فرق ما با یه مرده چیه؟ پس از امروز بیشتر حواست به دلت باشه این دل خیلی واست راهگشاست خیلی کارایی میتونه واست بکنه که احدی قادر به انجامش نیست نه دلت بلکه خدای دلته که واست میترکونه…
کلام آخر:
به عنوان یه تمرین دیگه تا نرفتی بهت توصیه میکنم درس اول آموزش فروشندگی کاشی، سرامیک و سنگ که به صورت رایگان روی سایت قرار داده شده رو از دست ندی قطعا با دیدنش ضرر نمیکنی منتظر شنیدن خبرهای موفقیتتون زیر همین مقاله هستم….