منعطف بودن چیست؟

چهارمین جنبه از شخصیت شناسی که آخرین جنبه نیز هست

مربوط میشود به اینکه اشخاص چگونه دوست دارند دنیاشان را سازمان دهی کنند.

افراد داوری کننده تمایل دارند دنیا را سیاه و سفید ببینند یا صفر یا یک! بین آن دوست ندارند

چیزی باشد در صورتی که یک فرد منعطف ترجیح میدهد به جای سیاه و سفید خاکستری ببیند

هم چپ را داشته باشد هم راست را.

flexible-3

  • من یک منعطف هستم

بین بیمارها اختلاف افتاده یکی میگوید من زودتر رسیدم

دیگری میگوید من از قبل نوبت داشتم. دکتر بهرامی به شدت عصبی شده.

او مجبور شده خودش برای نوبت دادن به بیمارها اقدام کند. ساعت از ۳:۳۰ گذشته

و هنوز خبری از نگین نیست. نگین یک فرد منعطف است. او ۲۷ سال سن دارد

و اکنون منشی مطب یک دکتر دندانپزشک است. ساعت کاری او از ۳ بعد از ظهر تا ۹ شب است.

به همراه خانواده اش زندگی میکند. او جوری به دنیا نگاه میکند که انگار زمان چیزی است

که میتواند آن را تمدید کند و همیشه زیاد است.

او روزهای تعطیل ترجیح میدهد تا جایی که میشود بخابد.

در دوران دانشجویی اش معمولا دیر به کلاس میرسید.

او از برنامه ریزی و داشتن چهارچوب زمانی بعدش می آید.

معتقد است نمیشود برنامه ریزی کرد. چرا که باید در هر روز ببنید چه پیش میآید

و بعد بر اساس آن خودش را با شرایط وفق دهد. او دوست دارد از بین سیاه و سفید خاکستری ببیند.

 

نگین زمانی که باید تصمیم گیری کند دچار تشویش میشود.

او دوست دارد تصمیم گیری را تا جای ممکن عقب بیندازد تا سایر گزینه ها برایش باز بماند.

هنگامی که او با دوستانش به کافی شاپ میرود همه را کلافه میکند. دوستش در مورد او میگوید:

دیروز برای شرکت در جشن تولد یکی از دوستان صمیمی به کافی شاپ دعوت شده بودیم.

همیشه زمانی که با نگین وعده میکنم زمان قرار را نیم ساعت زود تر میگویم که او به موقع آنجا باشد.

دیر آمدن عادت همیشگی اش است طبق روال همیشگی موقع سفارش که میشود،

نگین تا دقیقه ۹۰ همه را معتل خودش میکند آخر هم به زور ما یک گزینه را انتخاب میکند.

عادت همیشگی اش است. حتی بعد از سفارش هم مشخص است دارد با خودش فکر میکند

که کاش چیز دیگری انتخاب میکردم. تصمیم گیری برای او سخت است. او دوست دارد از بین دو گزینه یکی میان آن دو را داشته باشد.

نگین به جای سیاه و سفید، دوست دارد دنیا را خاکستری ببیند.

 

زمان و منعطفها

سرانجام سر و کله نگین پیدا میشود ساعت ۳:۴۵ است.

به سمت دکتر بهرامی میرود و با حالت پشیمان به او میگوید ببخشید بازهم دیر کردم.

در راه تصادف شده بود و ترافیک خیلی سنگین بود. من هم دیر از خانه راه افتاده بودم. ببخشید.

و سرش را پایین می اندازد. دکتر که میبنید با این اوضاع مطب چاره دیگری ندارد.

خطاب به او میگوید سریع برو کارتو شروع کن. نگین سرش را بالا می آورد و میگوید چشم و از در اتاق دکتر خارج میشود.

 

امروز روز جمعه است و قرار است که نگین به همراه خانواده خودش و خانواده خاله اش برای تفریح به بیرون از شهر بروند.

نگین هم طبق معمول دیرتر از بقیه از خواب بلند شده و در حال انجام دادن سریع کارهایش است.

سرانجام آماده میشود. لباسهایش اصلا باهم همخوانی ندارند

اما راحتی برای او مهم تر از چیزهای دیگر است. با پدر و مادر برادر بزرگترش سوار ماشین میشوند.

برادرش پشت فرمان ماشین است. پدرش صندلی جلو و نگین و مادرش هم عقب نشسته اند.

آنها یک سمند نوک مدادی دارند. گوشی مادر نگین زنگ میخورد. مادرش جواب میدهد.

خبر میرسد در ماشین خاله جا نیست و  قرار است یک نفر دیگر به جمع نگین و خانواده اش در ماشین اضافه شود.

آن یک نفر هم دختر خاله نگین است. نگین اصلا از او دل خوشی ندارد.

همه خانواده هم این را میدانند. پدرش که صندلی جلو نشسته برمیگردد رو به نگین میکند و میگوید:

نگین جان یه امروز را با این سر کن. نگین هیچ واکنشی نشان نمیدهد. گوشه ای نگه میدارند تا ماشین آنها برسد.

دختر خاله نگین به جمع آنها اضافه میشود و هر دو ماشین راه میوفتند.

از قضا دختر خاله امروز بقل نگین در ماشین نشسته است. نگین که نمیخاهد

روزش خراب شود با این که اصلا از او دل خوشی ندارد، شروع میکند

با او صحبت کردن. در طول روز سعی میکند رابطه اش را با این دختر خاله بد عنق حفظ کند.

 

نگین یک فرد منعطف است و سازگاری اش را در همه حال نشان میدهد

این سازگاری در رفتار و ارتباطاتش هم مشخص است.

 

 

۳ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست